دامــــاد بـــیل گیتـــس - کافــــی نــــت مـــــاد . نــــت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دامــــاد بـــیل گیتـــس - کافــــی نــــت مـــــاد . نــــت




کل بازدیدها:23864 .:. بازدید امروز:14
موضوعات وبلاگ

لینک به لوگوی من
دامــــاد بـــیل گیتـــس - کافــــی نــــت مـــــاد . نــــت

دوستان من

جستجو در متن وبلاگ

جستجو:

اشتراک در خبرنامه
 

آرشیو

آهنگ وبلاگ

گل گلدون

 


وضعیت من در یاهو
  • دامــــاد بـــیل گیتـــس نویسنده: فرزاد
    شنبه 85/6/4 ساعت 12:37 صبح
    پدر: دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی
    پسر: نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم
    پدر: اما دختر مورد نظر من ، دختر بیل گیتس است
    پسر: آهان اگر اینطور است ، قبول است
    پدر به نزد بیل گیتس می رود و می گوید:
    پدر: برای دخترت شوهری سراغ دارم
    بیل گیتس: اما برای دختر من هنوز خیلی زود است که ازدواج کند
    پدر: اما این مرد جوان قائم مقام مدیرعامل  بانک جهانی است
    بیل گیتس: اوه، که اینطور! در این صورت قبول است
    بالاخره پدر به دیدار مدیرعامل بانک جهانی می رود
    پدر: مرد جوانی برای سمت قائم مقام مدیرعامل سراغ دارم
    مدیرعامل: اما من به اندازه کافی معاون دارم!
    پدر: اما این مرد جوان داماد بیل گیتس است!
    مدیرعامل: اوه، اگر اینطور است، باشد
    و معامله به این ترتیب انجام می شود
     
    نتیجه اخلاقی: حتی اگر چیزی نداشته باشید باز هم می توانید
    چیزهایی بدست آورید. اما باید روش مثبتی برگزینید.

    نظرات دیگران ( )